۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه


ولایـت بــامــیـان

بامیان درقسمت شمال وشمالشرق هزاره جات ودراغوش شاخه های جنوبی هند وکش وشمال کوه بابا در ارتفاع تقریباً سه هزار متر موقعیت دارد. بامیان در بنداهش بنام(بامیکان)ودر قرن پنجک قبل از میلادبنام (فان-یانگ)ودرسال 632 میلادی (فان-ین-نا)یاد شده است. دراوائیل قرن اول میلادی کوشانی هابه قدرت رسیدندوبامیان مرکزدین بودائی راپیدانمودکار اعماربودای35متری با معابد وسموچ های اطراف آندراواخرقرناول درعصرکنیشکا آغاز وتاقرندوم میلادی دوام کرد وساختمان بودائی 53متری-مجتمع پیکره های بزرگ وکوچک-معابد استوپه ها- سموچها وآبدات دیگر چند قرن رااحتواکرده است درانی دوره بامیانحیثیت مرکزدین بودائی راپیدا کرده اند.پس ازدوره کوشانی ها-تنی چند بنام شیران بامیان که از احفاد کوشانی ویفتلی بودند دربامیان وحواشی آن حکومت میراندندحکمروائی این سلسله قبل از اسلام ومدت ها بعد از آن نیزادمه یافته است .بامیان روی معبر کاروان روفدیم میان بلخ وپسشاوربنام راه معروف ابریشم قرارگرفته بود. پیکره های عظمی بودا-معابد منقوش وچندین هزار سموچ بامیانرااز نظر آئین وهنر بودائی مشهور ساخته است.مطالیعات نشان میدهد دردوره دوم عمر زمین انی نواحی همه زیر آب بوده وباعروج کوه های هندوکش وبابا از آب-درعصر سوم-شمسبی خت- خوارزمی ها در بامیان حکومت کردند باشکست خوارزم شاه شهر غلغله توسط لشکر چنگیز خان تنخریب و به بامیان آسیب زیادیوارد گشت. اولاده چنگیزخان چندین قرن در بامیان ودیگرمناطق غر جستان حکومت کردند وبعداًاولاده تیمور انگ درین ساحه تسلط یافتند ودر ئمان سلصان حسین بایقرا-غرجستان استقلال خود راآعلان کرد وبرای مدت هشتاد سال امرای ارغونیه دربامیانوغر ببودند.
بامیان دارای آثار تاریخی ذیل است که عبارتند از شهر غلغله ،شهر ضحاک،شهر سرخشک،دره ککرک ،در فولادی وچهلستون وهم جنان در مربوطات بامیان بندامیر ومعدنحاجیگگ نیز قرار دارن بامیان در زمانهای احمد شاه درانی ،شاه محمود سدوزائی ،امیر دوست محمدخان،امیر شیر علی خان،درجنگ های ذات البینی دست دست میشد وگاهی استقلال خود را حفظ کیکردودرزمان امیر عبدالرحمن پایگاه نظامی بخش شمالی جنگ ده ساله امیر عبدالرحمن بامردم غرجستان راتشکیل میداد.
براساس تقسیمات ملکی سال 1300 شمسی بامیان حاکم نشین درجه اول ومر بوط وولایت کابل بود که بعداًوابسته به حکومت اعلی پروان شد ودرسال 1338 شمسی بامیان به حکومت اعلی اربقایافت ودرسال 1343 شمسی تشکیل آن به ولایت ارتقاداده شد که تاهوز به همانحالت ولایت درجه سوم قراردارد که کدام تغیری درتشکیل آن بوجود نیامده است . مرکز ولایت شهر بامیاناست ولسوالی یکاولنگ ،پنجاب ،ورس،شیبر،سیغان،کهمرد مربوط آن می باشند .

پنجاب
بعداز سال 1300شمسی به مدت تقریباً 40سال مرکز حکومت کلان دایزنگی بود که حکومت های محلی یکاوانگ ،لعل وسر جنگل،دایکندی ،شهر ستان وبهسود از لحاظ تشکیلات اداری به آن مربوط بودند قبل ازآن تاریخ مرکز حکومت کلان دازنگی خوردک تخته قراز داشت. حاکمیت های مستبد تا آگاهی تمام سعی نمودتا هزاره ها رااز لحاظ اداری ،سیاسی وقرهنگی در بحران ومحرومیت نگهدارند. پس یک جامعۀ بحران زده،فقیر وابسته به اقتصاد بدوی،محصور باطططبیعت سرد وخشن،فاقد مرزهای بیرونی ،به سادهگی می تواند محل تانخت وتاز نظام های ،خود کامه وسستبد، وافع گردد.
مردم هزاره رااگاهانه پارچه کرده اند. عدۀ رابه نام اسماعیلیه ،عدۀ رابه نام سنی وعدۀ را بهشیعۀ اثنی عشر ،از هم جداکرده اند، تا بااین نفاق بتوانند از حضوری جسمی وتاریخی هزاره ها جلوگیری نمایند . بهترین زمین های هزاره جات رابه خود هزاره توزیع کرده اند.درساختار های اداری سرزمین جامعۀ هزاره،تغیرات فاحش واردکرده وتقریباً همه ولایات هزاره نشین را درساختار های دیگر مناطق شامل ساختند تا از وحدت سرزمین هزاره ها به مثا به یک "ایالت"جلوگیری نموده باشندو به این هم بسنده نکردند بلکه همه ساله، کوچیها رااز آن سوی مرزها به هزارهجات کشانیدند تا مواشی آنها از علفچرهای انی مناطق،استفاده کنند

آقای نواندیش: درین باره مینویسد
«هزاره جات وعمدتاًدر مناطق دایزنگی درواقع شش ماه زمستان است. زمین های خشک وکم حاصل دارد. از اشجار مثمر، به استثنای مناطق دایکندی وشهرستان،خبری نیست،کوهها صعب العبور است راه های تنگ وبزرو دارد مرکی که هزاره جات رابه کابل وصل میکند،خامه وترددترانسپورتدرآنخطرناک بوده که هرلحظه خطر سقوط می رود واینسرک درزمستان های طولانی هزاره جات،قابل استفاده نمی باشد. علفچرها به آنحدی نیست که بتواند محل چراگۀدههاهزار مواشی کوچی ها گردداکثر کوههای هزارهجات خشک وبی آب وعلف است. خلاصه طبیعت هم کدام سخاوت نسبت به هزاره هانداشته تابتوان سرزمینآنراسرزمین غنی بنامیم.به جزءآنکه سرک شاهراه آسیائی هزاره جات رابه مرکزوصل نماید بند های برق اعمارگردد، معادن کوهها استنخراج گردد،از آهن کوتل حاجی گک استفاده شود سرب وذغال فراوان که درهزاره جات موجود است،موردبهره برداری قرارگیردو...آنگاهچهرۀ سرزمین هزاره جات تغیر خواهد نمودومردم ازاسارت اقتصاد طبیعی وبدوی به یک اقتصادسازمان یافتۀ امروزی عبور خواهند کرد. امامااکنون از این دست آوردها بیسیا ر دور هستید وتاجای که دیده می شود نیت "خودی "ها هم نیت دلسوزانه وبهتود خواهانه نسبت به جامعۀ هزاره نیست چه رسد به دیگران که درپی اندیشۀ خواستگاه وجایگاۀ خوش اند.بس ازکودتای ثور 1357،فعل وانفعالات که صورت گرفت کوچیها نتوانستند که به هزاره جات بر گردند.اگر دورۀ طالبان راازین رده خارج کنیم،تنها سال پار کوچیها بارفتن خویش به صوب بهسود مربوط ولایت میدان وردک بامقاومت شدیدی مردم محل مواجه گردیدند. اکنون که ایدۀ برگشتاندن کوچی به هزاره جات مطرح است ذکر چند نکته رالازمی میدانم :
1-حوادث قریب به سه دهه درافغانستان همانگونه که در ذهن وادیشۀ همه هموطنان ماتاثیر گذار،بدیهی است که جامعۀ هزاره نمیتوان ازاین امر سمستثنی ساخت.
2-امن ترین نقطه افغانستان سرزمین هزاره جات است. باحضضور مجددکوچی ها این ثثبات برهم می خورد.ف درکنار سایر ناآرامی ها کشور باچالش جدیندی مواجه خواهدشد.
3-طلسم استبداد حکومت های محلی به مثابه پشتیبان کوچی ها درذهن هزاره ها شکسته است. مسلماً که حکومت های فعلی محلی نمیتوانند حامی کوچی ها باشند.
4-ادعای زمینها به اصطلاح متعلق به کوچی ها به هیج عنوانی بنیان حقوقی ندارد چون این زمین ها بازور وپشتیبانی همه جانبۀ حکومت های محلی از سوی کوچی ها غصب گردیده است.
5- باتوجه به گشت وگذار کوچی هادر پاکستان،تصور محض نخواهد بود که عوامل نفوذی پاکستان درمینان آنها نباشند.ف پاشستان به بی ثباتی هزاره جات مانند سایر مناطق افغانستان بی علاقه نمی باشد.
ازدید این قلم به جای اینکه کوچی هارا به هزاره جات برگردانند مسله اسکان آنها باید درسطح ملی باطرح یک استراتژیدقیق مطرح شود. این یک معضلۀ ملی است که نباید اربابان قدرت آنراسطحی بنگرند. برخورد بااین پدیده از صلاحیت یک کمیسیون بالا بوده باید پارلمان افغا نستان به آن رسیده گی نماید .
ورنه اگرایدۀ برگردانیدن کوچی ها به هزاره جات جامۀ عمل بپوشد،میزان ثبات درمناطق مرکزی بهم خورده وطراحان این ایده به دستان خویش راکشور رابا چالش جدیدی مواجه خواهند ساخت. زیرامردمان این مناطق آرزوی برگشت کوچی هاراندارند وبه محض برگشت آنها از شرزمین های شان دفاع می نمایند.
درگذشته کوچی هادر سراسر هزاره جات به سوی علفچرها،هجوم می آوردند. وبر فراز کوهها وتپه ها غژدی های شانرابرمی افراشتند ومناطق هر خیل از قبل معلوم بود ودر این مواقع هزاره ها از تردد به این منازق خودداری میکردند. اماآنها وقتی که علفچرها را برای مواشی شان کافی نمیدانستند،در شب ویا روز به زمین های زراعتی مردم محل هجوم می آوردند .زمینی که به هزار کشقت آنهم به شکل بدوی آن کشت گردیده بود. در برابر چشمان کشت گران آنها،چراگاۀ مواشی کوچی ها میگردید. وقتی از تحمل مردم خارج می شد دوباره درگیری آغازمی گردید واگراین تنش به مرگ کسی از کوچی ها می انجامید،دیگر ساکنان آنقریه وبا قصبه امید زیستن در سرزمین شان رانداشتند. زندان ،شکنجه وتبعید لازمۀ مردان قریه بود. امااگرهزاره ای کشته میشد بازخواستآن درحکومت محلی می خوابید وتامرکز ولایت هم نمی رسید وسرانجام قاتل برائت می یافت. اززمانی که کوچی هابه هزاره جات می آمدند تا بزگشت شان به سمت پشاور،حکومت های محلی وظیفۀ حراست از آنهارا به عهده داشتند. ملک های کوچی طوررفتار می کردند که هیچ تفاوت میان آنها وحاکم محلی وجود نمی داشت . به همین دلیل ملک ها بخش اززمین های زراعتی هزاره هاراتصاحب کردند وبه نام خودشان ازحکومت های محلی حامی خویش ،قبالۀشرعی گرفتند. نمونه های بسیار متعددی دررابطه به حمایت بلامنازع حکومت های محلی ومراکز ولایات هزاره نشین وجود دارد که دراین مختصر یادآوری همۀ آنها میسرنمی باشد. یک نمونۀ درسال 1354ه.ش درولسوالی پنجاب ولایت بامیان .فبه وقوع پیوست؛
مردم ولسوالی های پنجاب،نکاولنگ وورس،از چرانیدن مواشی کوچیها بالای زمین های زراعتی شا به مرکز ولایت سکایت بردند. باالخره قوماندان امنیۀ ولایت ازذکر نامش خودداری می کنم موظف گردید که به حل انی ماجرابپردازد. مجلس بزرگی از مران کوجی ها وموسفیدان،اربابان وعلمای مناطق متذکره درولوالی پنجاب تدویر یافت ولودست پیکری نیز برای رسانیدن صداآماده گردید. پساز چند گفتگوی مختصر ،قوماندان امنیۀ ولایت درپشت مگرافون قرار گرفت وباخدای جهر اعلام نمود:
کوچی ها،اگرشترانشما زمین های زراعتی هزاره ها رانمی چرند،من خودم شتر می شوم واین زمین هارامی چرم.
این بود حل عادلانۀ این ماجراآنها تکه های بی کیفیت وبد ریخت پاکستانی راباخود می آوردند،این تکه ها رااز فراز روزن بام خانه –خانه های هزاره های مرکزی دروسط ببام خوسش روزندود روداشتند که به شکل عنودی متناسب با تنور خانه بود-به پایین پرتاب میکردند ونام رئس فامیل رامی گرفت ومیگفت:فلانی سال بعد این مقدارپول ویاروغن رابرای من پرداختنی هستی.
این خودش نداوم ماجرای "شرکت روغن"بود به گونۀ دیگر،سال بعد هر خانواره ناجار به پرداخت قرض ناخواستۀ شان بود. بازهم صدها خانواده به دلیل فقدان استطاعترداخت کوچی ها،ده ودیار شانراترک میگفتند وآواره میگردیدند. رض
درتحولات سیاسی،نظامی وفکری که باکودتای هفت ثور بوجود آمد،هزراره ثاوارد عر صه ی پرشور فعالیت های سیاسی ،نظامی وفرهنگی گردیدند.درجبهه ی چپ،تحصیل کرده های هزاره ،هر چندبنا به دلایل وعوامل متعددواز جمله به خاطر مگه صرفاً ایدئولوژیکی به مسائل و مشکلاتی=یده ی افغانستان،نتوانستنددرمیان هزاره ها جریان ورهبریی سیاسی وفکری ایجادنمایند،اماشخصیت های سیاسی مردم ماسلطانعلی کشتمندوکریم میثاق،به بلند ترین موقعیت های سیاسی کشور راه یافتند ودر جناح مخالف دولت وقت-مردم هزارهموفق شدند هزارستانرا ازادنمایند وخودگردانی میاسی هزاره ها رااحیاءنمایند ،جریانهای سیاسی متعددوتیپ های مختلفی از رهبران تبارز کردند. این رهبران بهطور کلی به به گروه تقسیم می شدند خوائین وارباب های محلی ،رهبران مربوط به تشیع نژادی ملاها وتحصیااکرده های نوگرائی مذهبی،دوگروه اول ودوم رهبران درجامعه هزاره شناخته شده بودند وریشه های عمیق اجتماعی ومذهبی داشتند. که شهید مزاری از میان این سهگروه خودرابرجسته ساخت واین راه پرازخطرودشواردامردانه پیمود واو نه مثل میریزدان بخش بهسودی خود رادردره های هزارستانو (روی یای تاریخی) هزاره هامحصور کرد،نه تسلیم یک قرن انزوای سیاسی هزاره ها گردید ونه هم افسون زده ی شعارهای کلی وانتزاعی دوران جهاد اسلامی شد. اوباشناخت دقیق وواقع بینانه ی تاریخ افغانستان (مشارکت درقدرت دولت مرکزی)
رابه عنوان استراتژی سیاسی هزاره ها مطرح کرد براساس تقاضا ومراجعه مکرر نماینده گان مردم هزاره
تاریخ1366-91 شمسی طرحپشنهادی تشکیل ولاین جدید مناطق هزاره نشین کشور از طرف شورای مرکزی ملیت هزاره ترتیب وتنظیم شد که (درکتاب سرزمین ورجال هزاره جات نوشته حسین نایل)چنین درج گردیده است.
اول: ولایت بامیان شامل ولسوالی های یکاولنگ ،شیبر،کهمرد سیغان ، شهیدان،بندامیر،فوالدی
دوم: ولایت پنجاب شامل ولسوالی های ورس،لعلوسرجنگل،ولسوالیجدید کرمان،ولسوالی جدید سرخ جوی
سوم: ولایت بهسود شامل ولسوالی های مرکزبهسود ،حصه اول بهسود، دایمیرداد،ولسوالی جدید سرچشمه ،ولسوالی چدید کوه بیرون وولسوالی ناهور
چهارم :ولایت دای کندی شامل ولسوالی های حصه اول شهرستان حصه دوم شهرستان ،ولسوالی کجران ،ولسوالی جدید خدیر،ولسوالی جدید سنگ تخت ت،ولسوالی جدید اشترلی، ولسوالی جدید تمزان ،گیزان ،خاص ارزگان
پنجم : ولایت جاغوری : شامل مالستان ،قره باغ ،اجرستان ،جغتو،ولسوالی جدید زیرک ،ولسوالی جدید شیردا،ولسوالی جدید سنگ سوراخ. این طرح پشنهادی ولایات جدید درزمان حیات شهید مزاری از طرف حزب وحدت اسلامی افغانستان تکسیل که براساس همان طرح ولایت جدید دای کندی تشکیل وفعال شده است وامیدواریم رهبران کنونی کشور این موضوع حیاتی رامد نظرگرفته ودر باره توجه دلسوزانه به خرج دهند باچهار ولایت دیگرنیز ایجادوتاسیس گردند.
مردم هزاره آرزو دارند که درچوکات دانشگاه بامیان دانشکده های شرعیات وحقوق فقه جعفری جهت تربیه جوانان هزاره بحیث قاضی ثارنوال تاسیس گرددتامشکلات مردم مادر امور قضائی وحقوقی بر اساس فقه جعفری حل وفصل وفقه جعفری در قوانین کلی کشور شامل وثبت گردندوباید مدارس دینی فقه جعفری بصورت رسمی درمناطق هزاره نشین بوجود اید تازمینه رسمیت این فقه درکشور فراهم وتامین شود.
مناطق هزاره نشین کشوردرادوار مختلف تاریخ از لحاظ اجتماعی واقتصادی همیشه موردغضب،تبعیض بی عدالتی ومظالم گوناگون زمامداران مستبد وفت قرارگرفته اند واین مناطق قصداً عقب نگهداشته شده است مناطق هزاره نشین کشور فاقدسرک اسفلت شده وحتی سرک اساسی خامه موتر روبوده که ارتباط مردم این محلات با مرکز وسایر محلات افغانستان رادشوار ساخته اند که برعلاوه بد مصافه تلفات انسانی زیادی رادرهنگام عبور ومرور به دیگرمناطق این مردم متحمل میشوند گرچه سرک هاهراه آسیائی که کابل رااز طریق ولایات ،وردک ،بامیان ،غور ودیگر مناطق هزاره نشین با ولایت هرات وصل مینماید کارآن تقریبآ سی سال قبل روی دست گرفته شد وبودجه آن ازطرف بانک جهانی آسیائی تمویل میشد بنابرتعصب وتتبعیض حکمرانان وقت وتداوم جمگ های داخلی کارساختمان آن تعطیل گردید وتا هنوز هم کدام کاری درین باره انجام نشده است ودر باره استخراج معدن آهن حاجیگگ که درساحه ولایت بامیان قرار دارد نیز کدام تدابیری اتخاذنشده اند .درایجاد وتاسیس شفاخانه –مراکز صحی-شهر سازی-میدان های هوائی –کمکاتب مسلکی وعالی –آب آشامیدنی صحی-خدامات زداعتی ومالداری نیز بی توجهی فراوان از طرف مسوولین امور بعمل میآید صرف اقدامات آنان دروعده وحرف باقی میماند آرزومنئیم رهبران کنونی کشوراین موضوعات حیاتی رامد نظرگرفته ودرباره توجه دلسوزانه به خرجدهند واز امکانات موجود کمک های خاجی برای بازسازی اقتصادی-اجتماعی وتقویت حاکمیت دولتی –اعمار سرک های اسفلت شده وبخصوص آغاز کار سرک شاهراه آسیائی اعمار شفا خانه ها وکلینیک هادر مرکز ومحلات –ایجاد موسیسات عالی تحصیلی ومسلکی –تطبیق نقشه های شهری مرکز بامیانومراکز ولسوالیها- اعماروتوسعه میدان های هوائی بامیان-شیبرتو –دشت غجور ویاتگاب برگ پنجاب –دره سرخ یکاولنگ –اشیغجیورس-دشت کرمانلعل وسرجنگل رشدزتراعت ومالداری –تجدید نظر برتعسیمات اداری –تشکیل چهار ولایت جدید پیشنهادی اعمار مناطق توریستیک- استخراج معادن آهن حاجیگگ-ذغال سنگ اشپشته- بازسازی شفاخانه سیل وجذام یکاولنگ –اعمارشهرک توریستیک دربند امیر یکاولنگ-احیاء وبازسازی تفرجگاه دره آچر کهمرد حیاءواعماربند برق ششپل مرکز بامیان ودرجابجائی وتقررکادر وزارت خارجه وغیره استفاده اعظمی بعمل آورند تادرنزدمردم مدیون باقی نمانند.
مردم هزاره به حیث ساکنان بومی افغنستان،به استقلال ،تمامیت ارضی وحاکمیت ملی کشور افتخار می نماید. بدون شگکرسیدن به وفاق ملی منوط به شرکت تمام اقوام ،قبایل وتبارهای خورد وبزرگ ،مطابق به تعداد نفوس شان در حیات سیاسی کشور می باشد مردم مابادرس های که از گذشتهءتاریخی خود گرفته است به درستی درک مینماید که ضمانت های بینالمللی درجهت تحقق دموکراسی ،عدالت اجتماعی،رعایت حقوق انسانی درکشور مابه وجود آمد است . پیدایی این ضمانت ها درکنارثمرات مختلف خویش ،این امید راتقویت می کند که تاریخ باردیگر برماتکرار نشودومردم ماگروه ،گروه دراثر عصبیت های قومی وقبیلوی به کشتار گاها،نروند.مشارکت ملی وقتی شکل عملی به خودمی گیردکه تمام ملیتهای افغنستان متناسب به تعداد نفوس شان در تمام نهادهی قدرت دولبی ومل یسهیم گردند. تنها بااشتراک چند وزیر در کابینه ،مشارکت ملی تامین شده نمیتواند ونبید هم بسیار دل خوش کننئه باشد. نهادهای قدرت ،از کابینه گرفته تاولایات ،ولسوالیها،علاقه داریها،سفارت خانه ها،نهادهای قضایی،شهر داریها،بدنه های کاری واجرایی وزازت خانه ها،غیره وغیره ،همه رااحتوامی نمایند. اگر درهمۀ این نهاذهای قدرت ،حضور ککادر های ملی تمام جوامع افغانستان ،مطابق به شعاع وجوی شان،تامین نشود نباید ازمشارکت ملی وعدالت اجتماعیفسخن گفت.
افغانستان امروز افغانستان دیروز نیست . تجربه های دیروز به بهای آسانی گرفته نشده بود که امروز به سادگی از کف نهاده شود. سرمایه خون وآوارگی ورنج میلیون ها انسان این مرزمین پشتیبان آن تجربه است . وقتی دیده می شود که مردم در این یاآنگوشه کشور دندنان روی جگر گذاشته ولب از لب پس نمی کنند ،تنهادر ذهن های بیمار تلقی رضایت ویاناآگاهی راخلق می کند. این سکوت می تواند تاملی برای تفکردقیق ترباشد،همجنانیکه میتواند آرامشی قبل از توفان نیز باشد. آیاکسی درآنبالاهاوجود دارد که معنای این سکوت رادرک کند؟وبه حال ملت،بیندیشد؟
عبرت گرفتن از گذشته ها،سخن گران بهای مردم مااست که «خوشبخت هاسرکسی می بینند وبدبختی ها سر خود» به نظر می رسد که هنوز فرصت است تادرجرگه خوشبخت هااز سرنوشت دیگران عبرت گرفتوراه طی شده دیگران رادوباره طی نکرد. درعصرآگاهی باید بااحترام آگاهی حرکت کرد وافغنستان جدید به سیاست های جدید به سنت های جدید ضرورت دارد .
سیاست های نا بخردانه ماایه رنج واندوه مردم مااست وهم مایه ضیاع نیرووانرژی واعماد جامعه بینالمللی . بهتراست میلیاردها دالر راخرج خریدن دشمنی نکنید خرج جذب دوستان وعزیزانملت خویش نمائد بجاست که مردم افغانستان باپشت سرگذاشتن تجربیات تلخ گذشته وقریب به سه دهه جنگ ودرگیری اختلافات خود راکنار بگذارند وبرای افغنستان آزاد،آباد ومستقل تلاش نمایند.به این نکته باید اذعان کرد،افغانستان علیرغم بیشینه ای تارخی وفرهنگی که دارد امروز نیز این کشور از سرمایه های علمی ،فرهنگی ،اقتصادی اثار تمدنی وباستانی فروانی برنخوردار می باشد که در خورت استفاده درست وبهینه ازین امکانات مادی ومعنوی ونیروهای فکری ،فرهنگی به توسعه افغانستان سرعت بخشیده واین کشور رادر زمره کشور های پیشرفته وتوریستی جهانقرار خواهدداد.