درس دوم- فلسفه های گوناگون
برخی
ممکن است فلسفه را از طریق تاریخ آن بخوانند٬ اما روش بهتر خواندن فلسفه
پرداختن به شاخه های مختلف فلسفی است. در این درس حوزه های گوناگون فلسفه
را معرفی خواهیم کرد.
در
تعریف فلسفه گفتیم که مسئله پرسیدن ساده ترین و بنیادی ترین سوالاتی است
که در عین روزمره بودن بسیار پیچیده هستند. بعضی از این سوالات را به صورت
زیر می توان طبقه بندی کرد:
- سوالات بزرگ درباره خود:
من کیستم یا من چیستم؟ شعور چیست؟ آیا می توانم بعد از مرگ جسم ام به بودن
ادامه دهم؟ آیا می توانم مطمئن باشم که تجربه ها و حس های آدم های دیگر
شبیه من است؟
اگر
نمی توانم به تجربه دیگر آدم ها دسترسی داشته باشم، آیا می توانم با آنها
ارتباط برقرار کنم؟ آیا ما همیشه به دور از فایده شخصی عمل می کنیم؟ آیا
ممکن است من عروسک باشم و فکر کنم کارهایی که انجام می دهم با اراده شخصی
خودم است؟
- سوالاتی درباره جهان:
چرا آن بیرون چیزی وجود دارد به جای این که چیزی نباشد؟ فرق میان گذشته و
آینده چیست؟ چرا همیشه علیت از گذشته به آینده است؟ آیا معنی دارد آینده
روی گذشته تاثیر بگذارد؟
چرا
طبیعت به صورت منظم کار می کند؟ آیا جهان نیازمند خالق است؟ اگر این طور
است٬ آیا هیچ وقت می توانیم بفهمیم چرا جهان را خلق کرده است؟
- سوالاتی درباره جهان و خودمان: چگونه می توانیم مطمئن باشیم جهان همان گونه است که ما درک می کنیم؟ معرفت چیست و ما چه قدر معرفت داریم؟
چه
چیزی یک حوزه را به دانش بدل می کند؟ آیا روانکاوی دانش است؟ آیا اقتصاد
دانش است؟ ما چه طور از مسائلی انتزاعی مثل اعداد اطلاع داریم؟ ما چه گونه
درباره ارزش ها و وظایف می دانیم؟ چه طور می فهمیم که عقاید (نظرات) ما
عینی هستند یا ذهنی؟
این
سوال ها فلسفه را به حوزه های مختلفی تقسیم می کند: معرفت شناسی،
متافیزیک، اخلاق و منطق؛ چهار شاخه اصلی و اساسی در فلسفه هستند که اگر کسی
موضوع و روش آنها را بداند، می توان گفت تا حدی از فلسفه سر در می آورد.
پس
برای شروع خوب است که این حوزه ها را به طور مختصر معرفی کنیم. از واژه ها
و اصطلاحات فنی و قلنبه سلنبه نترسید، آن چه مهم است تعریف این مفاهیم
است.
در درس های بعد هر کدام از این حوزه ها را به طور مفصل توضیح خواهیم داد، پس فعلا به ویترین کافه فلسفه نگاهی بیندازید.
معرفت شناسی یا نظریه شناخت
معرفت شناسی ترجمه واژه اپیستمولوژی است که از ریشه یونانی اپیستمه به معنای شناخت، دانش یا معرفت و لوگوس به معنای توضیح تشکیل شده است.
معرفت شناسی ترجمه واژه اپیستمولوژی است که از ریشه یونانی اپیستمه به معنای شناخت، دانش یا معرفت و لوگوس به معنای توضیح تشکیل شده است.
این
شاخه از فلسفه مطالعه ماهیت شناخت و توجیه آن است٬ به ویژه مطالعه خصوصیات
تعریف کننده، منابع و محدودیت های دانش. اینکه انواع دانش چه چیزهایی
هستند یکی از مهمترین حوزه های این مطالعه است.
دانش می تواند ضمنی یا مستقیم و بی واسطه باشد. همچنین این که دقیقا به چه چیزی دانش گفته می شود مهم است.
بحث
شکاکیت نیز یکی از جذاب ترین و مهم ترین مباحث حوزه معرفت شناسی است. به
این معنا که چگونه می توانیم مطمئن باشیم شناخت و معرفت ما معتبر است؟
چگونه چیزها را می دانیم؟ آیا اصلا چیزی می دانیم؟
به
این ترتیب شکاکیت درجه های مختلفی دارد٬ تا آنجا که ممکن است فکر کنیم همه
شناخت ها و باورهای ما به دلیل اتصال به یک کامپیوتر بزرگ به وجود آمده
اند. این که چه طور می توانیم مطمئن باشیم این گونه نیست، موضوع یکی از درس
های آینده است.
متافیزیک یا هستی شناسی
به طور عمومی متافیزیک پژوهش فلسفی درباره ماهیت، اجزا و ساختار واقعیت است. یعنی بررسی آن چه وجود دارد٬ آن چه فکر می کنیم واقعیت به طور بنیادی از آن تشکیل شده است.
به طور عمومی متافیزیک پژوهش فلسفی درباره ماهیت، اجزا و ساختار واقعیت است. یعنی بررسی آن چه وجود دارد٬ آن چه فکر می کنیم واقعیت به طور بنیادی از آن تشکیل شده است.
متافیزیک
شاخه ای از فلسفه است که با ماهیت یا ساختار واقعیت سر و کار دارد و به
طور عمومی بر موضوعاتی مثل ذات وجود و علیت تمرکز می کند.
همان طور که از اسمش برمی آید متافیزیک سطحی بالاتر از فیزیک است و به دنبال یافتن و فهم قوانینی بنیادی است که بر جهان حاکم است.
در
فلسفه شرقی و ترجمه های فلاسفه مسلمان از آثار یونانی، متافیزیک را
مابعدالطبیعه ترجمه کرده اند که به معنای هر آن چیزی است که فراتر از طبیعت
به معنای حکمت طبیعی (یا همان علوم طبیعی و تجربی به زبان ما) قرار دارد.
این
واژه به درستی گویای همین جنبه از متافیزیک در فلسفه است. متافیزیک با
سوال هایی مانند علیت، ماهیت زمان، ماهیت فضا و... دست و پنجه نرم می کند.
اختیار و اراده آزاد هم از سوال های دیگر متافیزیک است.
منطق
استدلال منبع اصلی دانش و معرفت بشری است و منطق روش های مختلف استدلال را نشان می دهد. به زبان دیگر٬ منطق شاخه ای از فلسفه است که به مطالعه استدلال درست و نادرست می پردازد.
استدلال منبع اصلی دانش و معرفت بشری است و منطق روش های مختلف استدلال را نشان می دهد. به زبان دیگر٬ منطق شاخه ای از فلسفه است که به مطالعه استدلال درست و نادرست می پردازد.
ارسطو
منطق را بنیاد و سازنده فلسفه می دانست و از همان زمان همه فلاسفه نقش
مهمی به منطق در کارشان داده اند و همچنان می دهند. منطق حوزه ای است که
قضاوت می کند آیا استدلال ها معتبر هستند یا نه.
فلسفه اخلاق
شاید حوزه اخلاق یکی از مهم ترین انتظارات عملی باشد که مردم در زندگی روزمره خود از فلسفه انتظار دارند. برخلاف دیگر حوزه های فلسفه که به گسترش شناخت مربوط است و به هست ها و نیست ها می پردازد و در مواردی چراها و چگونه ها را بررسی می کند، اخلاق به بایدها و نبایدها می پردازد.
شاید حوزه اخلاق یکی از مهم ترین انتظارات عملی باشد که مردم در زندگی روزمره خود از فلسفه انتظار دارند. برخلاف دیگر حوزه های فلسفه که به گسترش شناخت مربوط است و به هست ها و نیست ها می پردازد و در مواردی چراها و چگونه ها را بررسی می کند، اخلاق به بایدها و نبایدها می پردازد.
مطالعه
خوبی و مطالعه کلی عمل درست از سوالات اصلی فلسفه اخلاق هستند. سوال
بنیادی اخلاق آن است که انسان به عنوان موجوی عقلانی چه هدف هایی را باید
انتخاب و دنبال کند و چه اصول اخلاقی باید بر انتخاب ها و جست و جوهای ما
حاکم باشد؟
پاسخ
های مختلف به این سوال مکاتب مختلف فکری ای را در فلسفه اخلاق به وجود
آورده و مهم آن است که بدانیم جواب واحدی برای این سوال ها وجود ندارد.
فلسفه های مضاف
علاوه بر این چهار شاخه اصلی که به طور سنتی فلسفه را به عنوان یک رشته مطالعاتی شکل می دهند، زیرشاخه هایی وجود دارند که اصطلاحا به آنها فلسفه مضاف می گویند که در جواب به سوالات خاصی شکل گرفته اند. در این جا تعدادی از آنها را معرفی خواهیم کرد.
علاوه بر این چهار شاخه اصلی که به طور سنتی فلسفه را به عنوان یک رشته مطالعاتی شکل می دهند، زیرشاخه هایی وجود دارند که اصطلاحا به آنها فلسفه مضاف می گویند که در جواب به سوالات خاصی شکل گرفته اند. در این جا تعدادی از آنها را معرفی خواهیم کرد.
فلسفه ذهن:
حوزه ای از فلسفه شامل روانشناسی، روانشناسی فلسفی و زیرشاخه ای از
متافیزیک است که به ماهیت پدیده های ذهنی می پردازد و این که چه گونه این
پدیده ها با ساختار علّی واقعیت سازگار هستند.
مهم
ترین سوال فلسفه ذهن که در واقع سنگ بنای این شاخه نیز هست، مسئله ذهن و
بدن نام دارد٬ یعنی ذهن چگونه با بدن در ارتباط است و این رابطه چه ساز و
کاری دارد. چگونه ذهن که یک پدیده غیرفیزیکی است می تواند با مغز که یک
هویت فیزیکی است در ارتباط باشد.
فلاسفه مختلف جواب های متفاوتی به این سوال داده اند و به این ترتیب به دسته های مختلفی تقسیم می شوند: آنهایی
که به رابطه دوگانه و متقابل ذهن و بدن باور دارند و آنها که ذهن را ساخته
تخیل انسان می دانند و معتقدند بدن و مغز ما صرفا یک پدیده فیزیکی شامل
نورون ها و سلول ها است.
با
پیشرفت های اخیر علوم اعصاب بحث های بیشتری هم وارد حوزه فلسفه ذهن شده
است و به همکاری های فلاسفه، روانشناسان و متخصصان علوم اعصاب با یکدیگر
منجر شده است.
فلسفه دین:
زیرشاخه ای از فلسفه است که به مطالعه پدیده های دینی اختصاص دارد. با این
که ادیان سیستم های پیچیده ای شامل نظریه و عمل هستند، فلاسفه همواره
علاقه مند بوده اند که بر صدق ادعاهای دینی تمرکز کنند.
مهم
ترین سوال فلاسفه در این حوزه به وجود و ماهیت خدا اختصاص دارد و در مرحله
بعدی به ادعاهای ادیان در مورد صفات خدا مانند قادر و دانای مطلق بودن می
پردازند. فلاسفه دین همچنین به دنبال اثبات عقلانی ادعاهای دینی هستند.
فلسفه سیاسی:
حوزه ای از فلسفه است که به مطالعه ماهیت و توجیه نهادهای قدرت می پردازد.
این نهادها گستره وسیعی از خانواده تا دولت و ملت را شامل می شوند٬
نهادهایی که حداقل در بعضی موارد برای کنترل رفتار اعضای خود متوسل به زور
می شوند.
توجیه
وجود ساز و کار چنین نهادهایی از مطالعه های اصلی فلسفه سیاسی است. سوال
هایی مانند حق اعضای این نهادها در مقابل قدرت، دامنه اختیارات صاحبان
قدرت، آزادی افراد جامعه و سوال های دیگری از این دست مشغله های فلسفه
سیاسی هستند.
مشروعیت نهاد، پیروی و اطاعت از قدرت و... و جواب های متفاوت به این سوال ها مکاتب مختلف فکری در فلسفه سیاسی را ساخته است.
فلسفه زبان:
کار این فلسفه مطالعه فلسفی زبان طبیعی و نحوه کارکرد آن به خصوص به معنای
زبانشناختی آن است. زبان طبیعی هر کدام از هزاران زبانی است که انسان برای
کاربرد در زندگی روزمره به کمک آن ها سخن می گوید. در مقابل آن٬ زبان صوری
یا دیگر زبان های ساختگی مانند ریاضی، منطق و زبان های کامپیوتری قرار
دارند.
فلسفه
زبان معاصر بر معناشناسی تمرکز دارد. سوال های اصلی این حوزه آن است که بر
چه مبنایی مجموعه معینی از اصوات فیزیکی یا نشانه های نوشتاری معنای خاصی
را از طریق زبان منتقل می کنند.
فلسفه علم:
شاخه ای از فلسفه است که به مطالعه انتقادی مبانی علم می پردازد. در اینجا
علم به معنای علوم طبیعی و تجربی مانند فیزیک، زیست شناسی و شیمی مورد نظر
است. روش ها و نتایج علم حوزه اصلی مطالعه فلسفه علم است. این که نظریه
علمی چیست، چه گونه ساخته می شود، چه گونه اثبات و ابطال می شود٬ از سوال
های اصلی فلسفه علم است.
رابطه
بین شواهد تجربی و نظریه های علمی، رابطه بین آزمایش و تئوری، قوانین
بنیادی علم و این که اصلا چه چیزی علم است و چیزی علم نیست در حوزه فلسفه
علم قرار می گیرد.
هم
چنین سوال های دیگری مانند نقش دانشمندان و جامعه علمی بر پیشرفت و شکل
گیری نظریه های علمی از سوال های اصلی و جالب فلسفه علم است.
در
درس های بعدی به شاخه های اصلی فلسفه خواهیم پرداخت و هر کدام را در یک
درس مجزا بررسی خواهیم کرد. برای این که هم شاخه ها را معرفی کنیم و هم با
روش تفکر فلسفی آشنا شویم، این سفر را با مسئله ای جذاب در فلسفه ادامه
خواهیم داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر